مراسم تقدیر از بهروز رضوی روز پنجشنبه (20 دی ماه) برگزار خواهد شد و سردبیر برنامه «كتاب شب» رادیو تهران یادداشتی را درباره این گوینده پیشكسوت رادیو، نوشته است.
محمدباقر رضایی ـ سردبیر برنامه «كتاب شب» رادیو تهران برای بهروز رضوری نوشته است:
«بهروز رضوی را باید از طریق تاكیدهایش بر سطرهای برخی مطالب كه در رادیو اجرا میكند، شناخت.
البته این، یكی از راههاست و به نظر من بهترین راه.
سالهاست او را در رادیو میبینم و میدانم كه مثل خود من و صدها نویسنده، گوینده، شاعر و هنرمند دیگر، رابطهای غیراستخدامی با رادیو دارد، با این حال، همیشه او را شاخص دیدهام و مورد احترام همه كس.
این «شخصیت» كه او در رادیو برای خودش به وجود آورده، ساده و آسان به دست نیامده و برای هر كسی هم به وجود نمیآید و نخواهد آمد. این كه برای بهروز به وجود آمده دلایلی دارد كه من آنها را در چند مورد، خلاصه كردهام:
1 - هیچگاه ندیدم فكر كند كه چهره معروفی است و باید از دیگران متمایز باشد و فاصله بگیرد. یعنی در این مورد، هیچ حساب و كتابی در ذهن ندارد. من در تمام لحظاتی كه با او بودهام و كم هم نبوده، هیچ گاه او را در حال اهمیت و ابهت دادن به خود ندیده ام.
2- ما اهالی رادیو، هنرمندان زیادی را میبینیم. بعضیها انگار از آسمان افتادهاند. بهروز اما، چنان با همه ( از آبدارچی گرفته تا مدیر) میجوشد و یكی میشود كه گاهی تعجب میكنی چرا اینقدر جامع الاطراف است و فكر نمیكند كه ممكن است كسی جنبهاش را نداشته باشد.
3- از اینها گذشته، بهروز غیر از صدای خدادادی خوب و خاص، سواد هم دارد. این در گویندگی خیلی مهم است. فقط اگر گوینده خوبی بود، جایگاهش این نبود كه همكاران و دوستانش همیشه به احترام او از جا بلند شوند. سواد و مرام و معرفت اوست كه باعث میشود چنین رویكرد ستایش آمیزی وجود داشته باشد.
اما این دانایی و توانایی، هیچ گاه از جانب خودش فریاد زده نمیشود. تنها در اجراهاست كه باید دقت كنی و به آنها پی ببری.
خب، حالا هر كسی كه در این وادی است، وسوسه میشود از چگونگی شكل گیری این «شخصیت» و طرز كاربرد آن در رفتار اجتماعی و تعامل با دیگران، آگاهی پیدا كند تا خود نیز اگر روزی اینچنین مقبول شد، بتواند موقعیت و شهرتش را حفظ كند و آن را از گزند آسیبها و خطرات احتمالی نجات دهد.
بهروز با شیوههای خاصی كه برخی از آنها، چندان هم «رو» نیست، همیشه توانسته است خود را در هر موقعیتی از این آسیبها حفظ كند و به ورطه سقوط، حتی نزدیك نشود.
گفتم «رو» نیست، منظورم این است كه رفتاری ندارد كه نمایشی و ایجابی باشد و در جاها و لحظههایی خاص بروز كند تا مثلا همه بدانند كه او با ادب است و فروتن و اینها.
البته خیلی از حركاتش هم «رو» ست، مثلا صراحت و رك گوییاش در نقد دیگران و بخصوص آثار هنری و ادبی.
اما روی هم رفته ، شناخت او ، كار آسانی است، چون ذاتا پیچیده نیست و لازم نیست مهندسی رفتار انجام دهیم و بر اساس پیش فرضهای روابط بازاری عمل كنیم.
در سطر اول گفتم كه، یكی از راههای شناخت او ( و به نظر من بهترین راه ) این است كه به خوانش او از رمانهای مشهور جهان در برنامه « كتاب شب» رادیو تهران توجه كنیم.
در این خوانشها (دقت كردهام) بهروز همیشه بر سطرهایی از رمان، تاكیدهای خاصی دارد و آنها را با شور و حرارت عجیبی روایت میكند.
صدها بار دیدهام این رفتار را.
مثلا وقتی به جملههایی كه معطوف به رستگاری و سعادت آدمی است میرسد، چنان لرزش، هیجان و شوری در صورت و صدایش ایجاد میشود كه واضح است ذاتش آن را به صورت و صدایش منتقل میكند.
جملهها یا دیالوگهایی كه قرار است اخلاق، شرف، حیثیت و انسانیت را بیان كنند، چنان در صدای او انعكاس مییابند كه به باور من، در شنونده هم تاثیر حقیقی میگذارند.
تاملهای معنی دار او بر جملههای آرامش بخش داستانها، و خشم و خروشش هنگام اجرای جملههای منفی و دیالوگهای اشخاص بد داستان، به خوبی میتواند ماهیت خود او را در ارتباط با این قضایا، بروز دهد.
من حتی بغضهای او را در لحظههای عاطفی داستانها دیدهام و به نظرم میتوان یك گوینده و مجری را از طریق همین تاكیدها و تاویلهای اجرایی شناخت؛ آن هم در زمانهای كه برخی گویندهها و مجریها، وقتی صحبت از انسانیت و شرافت میشود ، حتی پشت میكروفن رسانه ملی، حرفهایشان را با پوزخندی همراه میكنند و نه تنها خودشان از این به تمسخر گرفتن ارزشها لذت میبرند، بلكه طرفدارانی هم جمع میكنند و اعتقاد دارند كه این تاكیدها بر نبود انسانیت در جامعه، خود نوعی مبارزه پنهانی است.
بهروز رضوی، بركنار از این رفتارها و حاشیه ها، مهر خودش را میورزد و مهر خودش را میزند. درود بر او كه اصالت را پاس میدارد.