ریشه های انقلاب اسلامی ایران

انقلاب، پدیده‌‌ای اجتماعی است و هر پدیده اجتماعی، در نظام قانونمند جهان هستی، از قواعد و قوانین علّی پیروی می‌كند و ریشه‌ها و عواملی دارد؛ بنابراین، نمی‌توان پیروزی انقلاب اسلامی را، امری تصادفی دانست.

1396/11/22
|
11:00
|



همان‌گونه كه بقا و استمرار آن را نیز نمی‌توان بدون علت تلقی كرد. انقلاب اسلامی ایران، همچون سایر انقلاب‌های بزرگ جهان قطعاً زمینه‌های عینی و مادی فراوانی داشته است. همچنین، عوامل ذهنی، باورها و تجربه‌های افراد جامعه كه در شكل‌گیری اصل نهضت و جهت‌گیری آن تأثیر داشته‌اند و در نهایت، رهبری نهضت، به‌عنوان كانون تركیب و انسجام همه عوامل و جهت‌دهنده نیروی عظیمی كه روحیه انقلابی را در ملت ایجاد می‌كند، عامل مهم دیگری است كه باید در سلسله عوامل پیروزی یك انقلاب، ملاحظه و بررسی شود.
نیروهای مؤثر جامعه و كسانی كه حاضر بودند برای تحقق آرمان‌های‌شان، حتی دست از جان بشویند و همه‌چیز خود را فدا كنند، به این جمع‌بندی رسیده بودند كه جز با انگیزه و آرمان‌های اسلامی، نمی‌توان مشكلات و دشواری‌های جامعه را حل كرد و نظام سلطنتی، عامل اصلی همه مشكلات و معضلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه است. بنابراین، به‌تدریج اندیشه تغییر و دگرگونی نظام سلطنتی، جایگزین شعارهای دیگر كه در نهضت‌های قبلی مطرح بود، شد. از طرف دیگر، قدرت‌های بزرگ به‌هیچ‌وجه مصلحت ملت‌ها را نمی‌خواهند و اگر گاهی با خفقان و نابرابری و تضییع حقوق مردم، مقابله‌ای می‌كنند، فقط برای جلب نظر مخالفان رژیم حاكم و تعدیل وضعیت موجود است. بنابراین، امیدی به قدرت‌های مسلط و شیوه‌های رایج برای اصلاح بنیادی جامعه نمی‌توان داشت. همچنین اگر نهضت و حركت مؤثری بخواهد شكل یابد و به راه خود ادامه دهد و دچار انحراف، توقف، ركود و سازش نشود، رهبری آن باید در دست افراد صالح و شایسته و مؤمن و مورد اعتماد باشد. بنابراین، در باور و ذهنیت تجربه تاریخی مردم، نقش رهبری، جایگاه مهمی را به‌دست آورده بود. آخرین نكته مهم این‌كه بدون باور، هدف، انگیزه و تلقی مشترك بین آحاد جامعه و پذیرش عمومی انقلاب نمی‌توان به تحولی اساسی و انقلابی ریشه‌دار و پایدار، دست یازید.
نكته دیگر در این‌رابطه وجود امكانات ذهنی و سرمایه فرهنگی جامعه می‌باشد. هر انقلابی به پشتوانه‌ای فكری و ذهنی نیاز دارد كه بتواند اولاًَ انگیزه كافی برای جنبش و نهضت را در توده‌های مردم ایجاد كند؛ ثانیاً اهداف و آرمان‌های انقلاب را توجیه و تبیین نماید و ثالثاً در صحنه عمل و در جامعه، وحدت و انسجام بین نیروهای انقلاب را تحقق بخشد. بدون پشتوانه ذهنی و اعتقادی، حتی واقعیات و عوامل عینی انقلاب هم نمی‌تواند به عامل انقلاب تبدیل شود؛ یعنی وقتی بنابر چارچوب اعتقادی پذیرفته‌شده برای توده‌ها، واقعیات جامعه كه عوامل عینی انقلاب به‌شمار می‌روند، نامطلوب تلقی شوند، بالفعل عامل انقلاب نخواهد شد. پس پشتوانه و ریشه اعتقادی انقلاب، نقش بسیار مهمی را و چه‌بسا نقش اول را در تحقق و پیروزی یك انقلاب داراست. در انقلاب اسلامی ایران، این پشتوانه، اعتقاد راسخ و ریشه‌دار مردم مسلمان ایران به اسلام بود. اسلام در روح و جان و عواطف مردم ایران ریشه عمیق دارد و به‌عنوان سرمایه‌ای عظیم در جریان انقلاب اسلامی ایران، قدرت و عمق خود را نشان داد.
مسلمانان ایران خود را تابع اهل بیت پیامبراكرم(ص) می‌دانند؛ به‌طوری‌كه در سنت‌های دینی ریشه‌دار جامعه ایران، علاقه و محبت اهل‌بیت و اطاعت از آن‌ها به‌عنوان یك وظیفه مهم اسلامی، كاملاً ملموس و مشهود است. این واقعیت و تأثیر آن در زمینه‌سازی ذهنی و اعتقادی انقلاب اسلامی ایران، در عموم تحلیل‌های واقع‌بینانه‌ای كه تحلیلی درباره انقلاب اسلامی ایران داشته‌اند، مورد توجه قرار گرفته است. برای نمونه، واقعه كربلا و حماسه جاودانه حسین‌‌بن‌علی(ع) و یاران فداكارش اثر عمیقی در متن زندگی و سنت‌های مذهبی داشت و سرمایه عظیمی در انقلاب اسلامی ایران به‌شمار می‌رفت. این سخن معروف امام خمینی(ره) كه ما هر چه داریم از كربلا داریم، اشاره به این واقعیت مهم دارد. شعارهای انقلاب اسلامی و الهام‌هایی كه نهضت كربلا در جریان انقلاب اسلامی القا می‌كرد، در بررسی این بخش از عوامل پیروزی انقلاب اسلامی باید مورد توجه قرار گیرد.
زمینه‌ها و عوامل عینی موجب پیدایش انقلاب اسلامی ایران، یعنی واقعیات تلخی كه نظام شاهنشاهی را در نگاه توده‌های مردم، حكومتی نامطلوب و ناپذیرفتنی كرده بود، موارد مختلفی را شامل می‌شد. در زمینه اقتصادی، فساد مالی دستگاه حاكم، حیف و میل منابع ملی و توزیع ثروت ملی در بین خاندان سلطنتی و وابستگان آن و فشار اقتصادی تحمل‌ناپذیر بر مستضعفان و محرومان، عامل مهمی به‌شمار می‌آمد كه برای همه افراد جامعه ملموس بود.
در زمینه سیاست خارجی، وابستگی شدید حكومت شاه به ابرقدرت‌ها به‌خصوص آمریكا، دخالت منطقه‌ای این كشور و استفاده از منابع ثروت ایران، برای ملت مسلمان پذیرفتنی نبود. در سیاست داخلی نیز وجود استبداد محض، گرچه در پوشش قانون اساسی مشروطه، نبود انتخابات آزاد و مردمی، خفقان شدید و حاكمیت دستگاه امنیتی خشن و فاسد، تبعیض‌های فاحش اجتماعی و مصونیت‌های غیر مشروع، واقعیات تلخی بود كه تحمل آن دشوار می‌نمود.
در زمینه فرهنگی، ترویج فساد و فحشا از طریق رادیو، تلویزیون، سینما، مجلات، كتاب و تبعیت از غرب در سیاست‌های فرهنگی برای سست‌كردن پایه‌های اعتقادی و اخلاقی جامعه، تبلیغ و زمینه‌سازی بی‌بند و‌ باری در فضای آموزشی و فرهنگی، مبارزه آشكار و پنهان با مقدسات و ارزش‌های مقبول جامعه اسلامی و حتی تغییر تاریخ هجری به تاریخ شاهنشاهی، عوامل مهمی بود كه برای بسیج توده‌ها علیه رژیم حاكم پهلوی تاثیر عمده‌ای داشت.
انقلاب یك واقعیت است و برای تحقق آن، نیروها و عوامل واقعی و عینی لازم است. زمینه‌های یك انقلاب تا وقتی در عینیت مورد بهره‌برداری واقع نشود، نمی‌تواند این حركت را تحقق بخشد. نیروی اصلی و حقیقتی عمل‌كننده و ایجاد‌كننده انقلاب، مردم و توده‌های جامعه هستند. اگر مردم نخواهند، انقلابی محقق نخواهد شد. اما مردم، آحاد پراكنده‌ای هستند كه به محوری جامع و قوی، برای وحدت حقیقی و واقعی نیاز دارند. اینجاست كه رهبری یك انقلاب، به‌عنوان یكی از عوامل مهم كه اهمیت و تأثیر سایر عوامل هم تا حدود زیادی وابسته بدان می‌شوند، اهمیت خود را نشان می‌دهد.
حضرت امام خمینی(ره) درجریان انقلاب اسلامی ایران، به مانند معمار چیره‌دستی كه مصالح ساختمان را خوب می‌شناسد، از نقشه‌ها به‌خوبی اطلاع دارد و امكانات بالقوه و بالفعل انقلاب را به‌درستی ارزیابی كرده است، با به‌كارگیری همه عوامل و زمینه‌های موجود و با جمع‌كردن و استفاده از هرآنچه به‌كار پیروزی انقلاب و به‌بار نشستن آن می‌آید، به بهترین‌وجه ممكن، بزرگترین خدمتی را كه یك رهبر می‌تواند در خطیرترین موقعیت‌ها برای ملت خود بنماید، انجام داد. ویژگی مهم در رهبری امام خمینی(ره) عبارت بود از اینكه فكر و اندیشه انقلاب اسلامی و امام خمینی، ریشه و سابقه‌ای دیرینه و اعتقادی داشت. در سال 1341 كه اولین حركت‌های صریح انقلابی آغاز شد، حضرت امام فقیهی متبحر، مفسری محقق، عارفی وارسته، فیلسوفی توانا و مجتهدی جامع‌الشرایط بود. انگیزه شروع نهضت برای امام از سرجوانی، غرور و خامی نبود. او برای كسب قدرت و شهرت، حركت خود را شروع نمی‌كرد، دنیا طلبی برای او مطرح نبود. او انسانی خود ساخته و متخلق، عابد، عارف، وارسته و عالمی بود كه جز با انگیزه‌ای الهی و معنوی، دست به حركت سیاسی نزد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، پذیرفتن رهبری این نظام نوپا كه با انبوهی از مشكلات و توطئه‌های داخلی و خارجی مواجه بود، جز با انگیزه انجام وظیفه و خدمت به خلق در راه خدا، انجام نشد. اندیشه انقلاب اسلامی در امام خمینی(ره)، مبتنی بر عرفان و علم و تقوای عمیق الهی بود و این خصوصیت در هیچ نهضت و حركت انقلابی دیگری، جز نهضت انبیای عظام الهی مشاهده نمی‌شود.
شیوه حركت امام خمینی(ره)، با همه شیوه‌های شناخته شده انقلابی، تفاوتی آشكار داشت. امام خمینی(ره) برای نهضت انقلابی خود نه به تشكیل حزب سیاسی دست زد و نه راه مبارزه مسلحانه و چریكی را انتخاب كرد و نه با قدرت‌های جهانی زدوبند و مصالحه كرد. او راه فرهنگی عمیق و مؤثری را انتخاب كرد كه نمونه آن‌را فقط در نهضت‌های انبیا می‌توان مشاهده كرد و البته این درسی بود كه او در خلال سال‌ها انس و عبادت و عرفان، از مكتب اسلام آموخته بود. امام با تربیت شاگردان و مریدانی كه فكر دینی و اسلامی ناب و عمیق را به آنان آموخته بودند، نه‌فقط از نظر ذهنی و علمی كه از نظر عملی و تربیتی نیز آنان را تحت تأثیر شدیدترین جذبه‌های الهی، عرفانی و اخلاقی خود داشت و بر همین اساس توانست انقلاب فرهنگی و معنوی عمیقی درمردم ایجاد كند. انتقال اندیشه‌های امام به مردم، به‌خصوص به ذهن روشنفكران و علمای متعهد در طول 15 سال به‌تدریج و با استفاده از زمینه‌های فرهنگی و ریشه‌داری كه بدان اشاره شد، انجام گرفت. این شیوه، نه‌تنها حركت امام را به یك حركت و نهضت فراگیر تبدیل ساخت، بلكه حتی موجب شد تمامی احزاب و گروه‌های متفرق و پراكنده‌ای كه با آرمان‌های نهضت اسلامی هم چندان هماهنگی نداشتند، در این حركت جذب و به‌كار گرفته شوند. همین شیوه، چنان ریشه‌های انقلاب اسلامی را محكم و استوار كرده است كه پس از طوفان‌های عظیم، همچنان سرپا مانده و بالندگی و رشد خود را ادامه می‌دهد.

دسترسی سریع