گفتاورد پنجشنبه و جمعه از ساعت 14:00 به مدت 45 دقیقه

شهید علی هاشمی در تاسیس قرارگاه نصرت و پیروزی عملیات خیبر چه نقشی داشت؟+فایل صوتی

سردار اهوازیان درباره شهید علی هاشمی و نقش وی در پیروزی عملیات خیبر گفت: علی هاشمی و تیم او بیش از یك سال در قرارگاه سری نصرت، مناطق مهمی از عراق را با كمك عشایر دشت آزادگان شناسایی كردند كه به عملیات پیروزمندانه خیبر منتهی شد.

1401/07/16
|
09:10
|

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی رادیو تهران، سردار عبدالفتاح اهوازیان راوی 8 سال دفاع مقدس و كارشناس جبهه مقاومت در گفت و گو با برنامه گفتاورد رادیو تهران با تقدیر از اینكه پس از سی و اندی سال از پایان جنگ باز هم از زوایای گوناگون به دفاع جانانه مردم ایران زمین در برابر غاصبان بعثی پرداخته می‌شود گفت: در كلیات، برخی جنگ را به راحتی قضاوت می‌كنند اما باید دید كشوری كه دشمن به 2 هزار كیلومتر آن ورود كرده و شهرها را اشغال كرده چه وضعیتی داشته است. اهوازی‌ها میزبان جنگ بودند و عراقی‌ها تا درب خانه‌هایشان رسیده بودند. در آن موقع كه آب و برق نداشتیم و امكان خروج مردم هم از شهر هم به دلیل نبود وسایل نقلیه و توان مالی مقدور نبود حتی شام را زیر منوّر عراقی‌ها می‌خودیم.

وی با تاكید بر اینكه همیشه پیشگیری بهتر از درمان است گفت: ما برای درمان وارد جنگ شدیم. سیستم‌های دفاعی و امنیتی كشور در آن زمان تقریبا خاموش بود و كار دست لیبرال‌ها ، غربگرایان و غرب‌گدایان بود. زمانی كار به ما سپرده شد كه دشمن در خاك و آشیانه ما بود.اگر این جنگ برای هر كشور دیگری اتفاق می‌افتاد كه نمی‌خواست یك وجب از خاك خود را تسلیم دشمن كند،50 سال ادامه می‌یافت و در 8 سال تمام نمی‌شد.

سردار اهوازیان با اشاره به اینكه زمینه‌سازی‌های لیبرال‌ها از دولت موقت شروع و در دولت بنی‌صدر برجسته شد گفت: در زمان بنی صدر وقتی می گفتیم عراقی‌ها در حال ورود به كشور هستند، می‌گفت شما كاری نداشته باشید. ارتشی‌ها كار خود را بلد هستند و از طرفی به ارتش می‌گفت حق تكان خوردن ندارید. بنی صدر به جنوبی‌ها پیشنهاد داد خوزستان را تحویل عراق دهند. او به خوزستانی‌ها گفت روی كوه‌های اندیمشك و دوكوهه دفاع كنید. زمین را با زمان عوض كنید بعدا من مذاكره می‌كنم و خوزستان را پس می گیرم.در آن زمان بود كه ما فهمیدیم بنی صدر از جنس ما نیست. در آن زمان علم الهدی، علی هاشمی و جهان آرا خلق می‌شوند و چمران می‌آید و بچه‌هایی مثل همت و خرازی و زین الدین خود را از شهرهای دیگر به خوزستان می‌رسانند.

اهوازیان گفت: اینكه چرا جنگ طول كشید پاسخ پرسشی است كه دیگران باید خودشان را جای ما بگذارند تا بتوانند به آن پاسخ بدهند. ما در خط، نگران جان خود نبودیم ما در خانه خود؛ نگران مادر و خواهر خود بودیم. تركش راكت بمب‌های جنگنده های عراقی به خانه هایمان در اهواز می‌خورد و بسیاری از رزمنده‌ها برای اینكه در مراسم عزاداری خانواده‌های خود شركت كنند به اهواز باز می‌گشتند؛ كار برعكس شده بود. در عوض آن كه خانواده‌ها منتظر پیكر رزمنده‌ها باشند، رزمنده‌ها نگران خانواده‌های خود بودند.

اهوازیان راوی دفاع مقدس در ادامه افزود: عراقی‌ها به 5 كیلومتری اهواز رسیدند. وارد خرمشهر شدند و به چندمتری شهر حمیدیه رسیدند و از سمت اندیمشك به جسر نادری یعنی چند كیلومتر مانده به جاده اهواز – اندیمشك رفتند كه آن را زیر آتش گرفته بودند. از آبادان به ذوالفقاری رسیدند و دور زدند و كل خوزستان را طوق بستند. همین بچه‌های پابرهنه بودند كه در خوزستان مقاومت كردند.

وی اظهار داشت: ما از انقلاب درگیر سلاح و ایست بازرسی و منافقین بودیم. اما 18 هزار آمریكایی به عنوان مستشار در خوزستان زندگی می‌كردند و آثار ایجابی پیرامون خود گذاشته بودند و بسیاری از خوزستانی‌ها از آنها دفاع می كردند. بسیاری از آنها با آمریكایی‌ها وابستگی داشتند و فرزندانشان با آمریكایی‌ها ازدواج كرده بودند. میزان اشاعه فحشا در مناطق آمریكایی بیشتر بود. مشروب فروشی در این منطقه بیشتر بود و ما هم با همه این مسائل درگیر بودیم. ما چون سمت بندر بودیم مشكلات بیشتری داشتیم و پس از انقلاب، درون جنگ افتادیم.

اهوازیان با اشاره به كوتاهی‌های بنی صدر و اطمینان او به ارتش در جنگ گفت: برخی امرای ارتش در حال تعویض بودند. بچه‌های خوب ارتش در قائله كردستان درگیر بودند. سپاه هم نیرو و آموزش درستی نداشت. برخی در جنگ تفنگ بادی داشتند. عشایر بختیاری با تفنگ‌های شكاری می‌جنگیدند. بعضی وقت‌ها عشایر روی آسفالت دراز می‌كشیدند و با تفنگ های خود جنگنده‌های عراقی را می‌زدند. راننده‌ها با دیدن این صحنه ها هول می‌كردند و در هنگام فرار از روی آنها رد می‌شدند. در روزهای اول جنگ همه جا هرج و مرج بود و ما مدام بچه‌هایی را پیدا می كردیم كه پدر و مادرشان را گم كرده بودند.

او گفت: دشمن عراقی از چند جهت به ایران وارد شده بود و از یك نقطه نیامده بود كه بتوانیم به طور مستقیم با او مقابله كنیم. من در آن زمان یك شهروند اهوازی 16 ساله بودم و از اول جنگ وارد سپاه پاسداران شدم. اگرچه پیش از این هم با نیروهای مسلح همكاری می‌كردم.

اهوازیان با تاكید بر اینكه جنگ عراق علیه ایران 8 ماه پیش از 31 شهریور 59 آغاز شده بود افزود: عراقی‌ها 8 ماه پیش از جنگ وارد ایران شدند. آنها قائله خلق عرب را راه انداختند تا خوزستان را از ایران جدا كنند. ما در خوزستان قبل از جنگ تحمیلی وارد جنگ داخلی شدیم. بنی صدر ، تیمسار مدنی را از نیروی دریایی آورد و به عنوان استاندار خوزستان منصوب كرد كه اخیرا فوت كرده اند. كار تیمسار مدنی، هنجارشكنی بود و به عرب‌ها توهین می‌كرد و دستور می‌داد آنها راكتك بزنند . امروز كه گستره جمعیتی تغییر كرده 60 درصد جمعیت خوزستان را عرب‌ها تشكیل می‌دهند اما در آن سالها بیش از 90 درصد جمعیت خوزستان را عرب‌ها تشكیل می‌دادند. عرب‌های خوزستان توهین‌ها را از چشم انقلاب می‌دیدند. واكنش آنها منجر به جنگ داخلی شد. فقط در یك روز قبل از جنگ 250 شهید و مجروح در بمب‌گذاری دادیم. كنترل استان خوزستان از دست خارج شده و اوضاع آشفته بود. اگر مقاومت بسیجی‌ها و كمیته‌ای‌ها و بعضا ژاندارمری نبود خوزستان از دست رفته بود. در همین زمان، عراق رادیویی به نام "صوت الاهواز" را راه اندازی و حس ناسیونالیستی عرب‌های خوزستان را تحریك می‌كرد و می‌گفت اینجا، عربستان كوچك است نه خوزستان. شما نفت دارید و می‌توانید مثل كویت باشید.

او در ادامه گفت: منطقه ای در غرب خوزستان به نام مرداب"هور"(هورالعظیم) به طول 110 كیلومتر و 8 تا 18 كیلومتر عمق وجود دارد. 2500 كیلومتر مرداب با قدمت صدها سال و پر از نیزار است علی هاشمی در اینجا تبدیل به اسطوره ای به نام علی هاشمی شد.عراقی‌ها برخی شب‌ها با قایق بلم می‌آمدند و كنار جاده‌های روستایی برای عشایر اسلحه می‌ریختند.

وی افزود: شهید علی هاشمی در سال 58 وارد سپاه شد و پیش از این در كمیته بود و قبل از انقلاب هم در شاخه نظامی بود و یك فعال انقلابی بود. اهل حصیرآباد اهواز بود. اغلب مردم حصیرآباد مسكین بودند. خانواده علی هاشمی حتی یك سقف یك متری بالای سر خود نداشتند. شهید علی هاشمی با نیروهای خود برای جمع آوری این سلاح‌ها رفتند و از طرف دیگر با ضدانقلاب داخلی و خلق عرب درگیر بودند. وقتی عراق از كار استحاله نتیجه نگرفت 31 شهریور 59 جنگ كلاسیك را با حمله به فرودگاه‌ها آغاز كرد. شهید علی هاشمی در سخنرانی خطاب به مسئولان می‌گوید ماه‌ها است به شما می‌گویم عراق وارد شده و جنگ آغاز شده است. شما درگیر انتخابات و بنی صدر و منافقان و ... هستید. من تا این لحظه 160 شهید داده ام؛ تكلیف شهدای ما چه می‎‌شود؟.گله شهید هاشمی برای قبل از شروع رسمی حمله عراق به ایران است.

سردار اهوازیان با اشاره به اینكه اولین اسیر عراقی در ایران به فروردین 59 یعنی 6 ماه قبل از جنگ باز می‌گردد گفت: در 31 شهریور كه جنگ رسمی آغاز شد 8 پاسگاه مرزی ایران و عراق در خوزستان توسط عراقی ها سقوط كرده و اشغال شده بود. ما تا آن روز تعداد زیادی شهید و اسیر داده بودیم. بر اساس نقل قولی از شهید علی هاشمی دو سرهنگ عراقی با لباس شخصی زیر پل نادری اهواز دستگیر شده بودند كه ستون‌های پل نادری را اندازه می‌گرفتند تا با بمب‌گذاری در آن اهواز را به دو تكه شرقی و غربی تقسیم كنند. آنها قصد داشتند پل هلالی را هم بزنند اما ظرفیت عبور تانك نداشت. سرهنگ‌های عراقی در شهرهای خوزستان جولان می‌دادند. چون بسترسازی لازم را انجام داده بودند.

سردار اهوازیان متذكر شد: آنها كه نمی‌دانند جنگ چیست؛ با قلم سیاسی خود اظهار می‌كنند كه چرا جنگ طول كشید و تمام نشد؟، متوجه موضوع نیستند. دامن كشور آتش گرفته بود. عراقی‌ها وارد خانه‌های ما شده بودند. با شروع مقاومت، بهترین انسان‌ها از بهترین خانواده‌ها به جبهه می‌آیند. بسیاری اعتقاد دارند ما در آن زمان آماده بودیم اما من اعتقاد دارم ما آماده نبودیم. اگر ما آماده بودیم عراقی‌ها در بستان، خرمشهر و هویزه و قصر شیرین و خرمشهر چه كار می‌كردند؟ گیرنده‌های امنیتی و دفاعی و نظامی ما خاموش بود. چون امورات ما دست انسان‌هایی بود كه صلاحیت و توجه نداشتند. فرماندهان بزرگ ما خودشان اسلحه به دست برای شناسایی می‌رفتند و شبیخون می‌زدند كه در جنگ كلاسیك امروزی، شبیهی برای آن وجود ندارد.

وی درباره آشنایی خود با شهید علی هاشمی گفت: ما اهوازی‌ها، طایفه ای هستیم و علی هاشمی هم از طایفه ما بود. او 4 سال از من بزرگتر بود و از زمان شاه با هم رفت و آمد داشتیم و با هم زندگی می‌كردیم. وقتی علی هاشمی وارد جنگ شد حدود 19 سال داشت و در زمان شكل‌گیری "قرارگاه سری نصرت" او 21 سال داشت. این قرارگاه هیچ كجا نظیری نداشته است. علی هاشمی به غرب خوزستان و سوسنگرد می‌رود و كم كم رشد می‌كند و دوستانش در آنجا به شهادت می‌رسند. بعد از آزادی خرمشهر جنگ ما وارد بن بست شده و فتح الارضی نداریم. در عملیات‌های رمضان، والفجر مقدماتی، محرم و... قوای دشمن را نابود كردیم، شكست نبود اما پیش روی هم نداشتیم چون تحریم بودیم و مشكلاتی داشتیم باید در جنگ پیروزی كسب می‌كردیم. ایران در آن دوره تحت محاصره بود و حتی كشتی‌های شكر را هم می‌زدند. كشتی‌های ما اجازه تردد نداشتند و ما هم اطلاعات و قدرت دفاعی درستی نداشتیم.

اهوازیان افزود: در این شرایط علی هاشمی به محسن رضایی طرحی را پیشنهاد می‌دهد. هور (هورالعظیم) در غرب خوزستان است. دو سوم هور، مال عراق است. عراق در هور 600 روستا داشت. بومی‌های روستایی عراق گل‌های كف هور را روی هم می‌ریختند و جزیره ای كوچك درست می‌كردند. با نی كپر درست می‌كردند و كارشان پرورش گاومیش و ماهیگیری بود و اغلب قاچاقچی و به شدت طرفدار صدام بودند. صدام در این قسمت از مرز فقط 3 پاسگاه داشت و كار را به روستائیان سپرده بود. در این شرایط، شهید علی هاشمی به محسن رضایی پیشنهاد می‌دهد از این تهدید می‌توان فرصت ایجاد كرد. در این قسمت از مرز نیروی دریایی سپاه وجود نداشت، جنگ در خاك بود و نیروی دریایی ارتش رزم‌ناو است. علی هاشمی به محسن رضایی می‌گوید اگر اجازه بدهید من اینجا را شناسایی كنم تا جنگ از بن بست خارج شود.

او بیان كرد: محسن رضایی در كتاب خاطرات خود با عنوان "گمشده من" می‌گوید: وقتی این پیشنهاد را شنیدم جلسه را طوری جمع كردم كه بقیه حساس نشوند. اما بعد علی هاشمی را می‌بیند و به او برای این طرح، ماموریت می‌دهد چون این آخرین تیر ما در پیكان بوده و هیچ فردی نباید از این ماموریت مطلع می‌شد. علی هاشمی قرارگاهی را با تعداد 20 تا 30 نخبه نظامی و جنگ آماده می‌كند. او گفته بود امكانات و اسلحه را از دولت و سپاه و ارتش نگیرید چون ردگیری می‌شود. پول می‌داد تا از خیابان خریده شود. حتی برای خرید اسلحه فاكتور نباید گرفته می‌شد. تا این حد كار باید سری بود تا پس از آزادسازی خرمشهر جنگ از بن‌بست خارج شود.

اهوازیان در ادامه گفت: در نیمه دوم سال 61 قرارگاه نصرت كلید خورد. حتی بچه ها باید با پیكان به سوسنگرد می‌آمدند و در آنجا سوار نیسانی با آرم جهاد ترویج كشاورزی می‌شدند و به هور می‌آمدند و لباس مبدل عربی بپوشند و مثل یك ماهی‌گیر با بلم به مردابی می‌آمدند كه عمده آن دست عراقی‌ها بود. مردم ما از جنگ فرار كرده بودند و منطقه بكر دست عراقی‌ها بود. در هورالعظیم، نیزارها بسیار متراكم بود و امكان گذر از آنها به سادگی وجود نداشت و عشایر و قبایل لابلای نی‌ها كوچه هایی به نام آبراه برای رفت و آمد بلم‌هایشان داشتند كه غریبه‌ها اجازه عبور از آن را نداشتند. اگر غریبه‌ای قصد داشت از این آبراه‌ها رد شود، دستگیر و كشته می‌شد . عراقی‌ها، گاومیش هموطنان ما را كه از جنگ فرار كرده بودند می‌دزدیدند و به عراق می‌بردند تا سر ببرند و بخورند. گاومیش‌های بخش ایرانی هورالعظیم به واسطه آب و هوای بكر زاد و ولد زیادی داشتند به طوریكه تعداد گاومیش در گله‌ها به 8 هزار رأاس می‌رسید. گله‌های گاو و اسب هم زیاد شده بودند.

وی درباره عملیات علی هاشمی افزود: كار شناسایی توسط شهید علی هاشمی و تیم او یك سال طول می‌كشد كه 420 شناسایی موفق انجام داده و وارد شهرها می‌شود. این شناسایی پیش‌نیاز طراحی و اجرای عملیات خیبر بود. عملیات خیبر اولین عملیات ایران بود كه از خشكی خارج و به آب راه یافت. علی هاشمی كنار كار شناسایی باید ملزومات جنگ را ابداع و اختراع می‌كرد. محسن رضایی با لباس عربی؛ این ملزومات را برای تولید انبوه می‌دید و تایید می‌كرد . این ماموریت باید طوری سرّی انجام می‌شد تا دشمن نتواند آن را تجزیه و تحلیل كند. بچه‌های نظامی ما زندگی در هور (هورالعظیم) را بلد نبودند. همرزمان علی هاشمی حتی یك دست لباس غواصی نداشتند. آب هورالعظیم در زمستان بسیار سرد بود و برخی همرزمان ما مثل جواد پور یوسفی و علیرضا احمدی به دلیل سردی زیاد آب و نداشتن لباس غواصی و سنگ‌كوب كلیه‌ها در عملیات‌های شناسایی به شهادت رسیدند. در واقع شهید علی هاشمی هم فرمانده عملیاتی و اطلاعاتی بودند. شهید علی هاشمی، عشایر ولایت فقیهی و مكتبی دشت آزادگان را آورد و با رزمندگان ما ادغام كرد. افتخار شهید علی هاشمی این بود كه 60 تا 70 درصد نیروهای شناسایی او عرب‌های بی‌سواد و كم سواد كشاورز و دامدار دشت آزادگان بودند كه هیچ كدام از ماموریت‌های شناسایی آنها لو نرفت و عملیات خیبر با پیروزی همراه شد. عملیات خیبر اولین عملیات ما پس از آزادی خرمشهر بود كه با پیروزی همراه شد و جنگ را از بن‌بست خارج كرد. پس از عملیات خیبر تمامی عملیات‌های ما تركیبی از عملیات خاكی و آبی بودند كه بواسطه علی هاشمی میسر شد.

بیشتر بدانیم:
برخی از كتاب‌هایی كه به زندگی و خاطرات شهید علی هاشمی؛ سردار هور پرداخته اند به شرح زیر است:
هور و همیشه / عبدالصاحب رومزی‌پور / انتشارات گلگشت / كنگره بزرگداشت سرداران و 16 هزار شهید استان خوزستان / 1379.
سردار هور / غلامرضا كافی / كنگره بزرگداشت سرداران و 16 هزار شهید استان خوزستان / 1379.
بستر آرام هور / نصرت‌الله محمودزاده / ك‍ن‍گ‍ره‌ س‍رداران‌ و 16 ه‍زار ش‍ه‍ی‍د ك‍رب‍لای‌ خ‍وزس‍ت‍ان‌/ 1379.
مردان هور / عبدالصاحب رومزی‌پور / ك‍ن‍گ‍ره‌ س‍رداران‌ و 16 ه‍زار ش‍ه‍ی‍د ك‍رب‍لای‌ خ‍وزس‍ت‍ان‌ / 1379.
مردی كه شبیه هیچكس نیست / علی پاك / كتاب مسافر / 1388.
راز گمشده مجنون / مرضیه نظرلو / صریر / 1389.
گمشده من / محمدمهدی بهداروند (به روایت محسن رضایی) / انتشارات سوره مهر / 1389 / چاپ دوم.
مجنون هور / محمدعلی آقامیرزایی / انتشارات سوره مهر / (در دست چاپ) /
پشت ابرهای خاكستری / غلامرضا فروغی‌نیا (با همكاری سردار علی شمخانی و سردار احمد غلامپور) / روابط عمومی و امور بین الملل شهرداری اهواز / 1392
هوری / انتشارات گروه شهید ابراهیم هادی/ 1393
رازهای نهفته / مهرنوش گرجی

مخاطبان در سرتاسر دنیا از طریق وب سایتWWW.RADIOTEHRAN.IR ضمن استفاده از پخش زنده شبكه، در جریان آخرین خبرهای رادیو تهران قرار بگیرید.
ما را در اینستاگرام و دیگر شبكه‌های اجتماعی با شناسه tehraan360@ پیدا و همراهی كنید.
همچنین علاقه‌مندان می توانند برنامه های رادیو تهران را از اپلیكیشن ایران صدا دریافت كنند.

*هرگونه بهره برداری و استفاده از محتوای پایگاه اطلاع رسانی رادیو تهران تنها با ذكر منبع مجاز است.







دسترسی سریع
گفتاورد